دزد عزیز؛ سلام
امیدوارم بعد از خوندن این نامه کمی از این کار بدی که کردی پشیمون بشی و کیف منو پس بیاری بدی ...خدا را چه دیدی شاید دوستهای خوبی هم شدیم.
دزد عزیز؛ اول باید بگم واقعا شرمندهام که پول زیادی در کیف نبود و تمام زحمتهای تو بر باد رفت ... جز یک مشت کاغذ و یک کتاب (که آن هم صفحاتاش جابهجاست) و چند تا دیویدی چیز به در بخور دیگری در آن کیف لعنتی نیست. تازه فکر کنم بعد از دیدن قبض تاریخ گذشته و پرداخت نشده موبایلم دلت هم برایم سوخته ... (اگه زحمت بکشی پرداخت کنی هم که دیگه خیلی حال دادی).
دفترچه حساب پس اندازها را هم که دیدی ... امروز صبح رفتم حسابها را مسدود کردم، گفتم که زحمت رفتن به بانک را نکشی. اما دزد عزیز حالا که چیز دندانگیری دستت را نگرفته باید بگویم برخی از محتویات آن کیف برای من خیلی ارزشمند هستند ... خیلی زیاد ...
کاغذهایی که احتمالا دیدی، متن ترجمه 50 صفحه از کتابی است که مشغول ترجمهاش هستم (باور کن دیگه حس دوباره ترجمه کردن ندارم) ... میدونی، .. . واقعا سه هفتهاست تمام وقت روش کار کردم. لطفا فقط همین را بگردان!
اما خبر نداری که چند حال اساسی هم به تو دادهام. اول اینکه دیویدیهای «بیل را بکش 1 و 2» را حتما ببین. زیرنویس فارسی هم داره ... جزو ده فیلم برتر عمرم است (جدی میگم به خدا) تازه میتونی توی بخش ویژههایاش مراسم افتتاحیه فیلم رو هم ببینی که من عاشقشم. اونجا که رابرت رودریگوئز و گروهاش چندتا از آهنگهای فیلم رو زنده اجرا میکنن. حواست به تارانتینو و رقص جالبش هم باشه ... تارانتینو کیه؟ ... ای بابا! عکس به این بزرگی زدهام بالای صفحه همون که اسلحه رو گذاشته رو مغزش. در ضمن حواست باشه سکانس عروسی اما ترومن تو کلیسا، اولِ فیلم دوم ... آفرین ... آره، همون که سیاه و سفیده اون به نظرم بهترین سکانس فیلمه ... خوبه ! پس معلوم شد یه نگاهی به فیلم انداختی ...
بعد فیلم برو سراغ کتابه؛ «سینمای کوئینتین تارانتینو» ، هنوز خودم نخوندمش ... یعنی میخواستم بخونم ولی چون صفحاتش جابهجا بود باید میبردم عوض می کردم ... حالا دیگه خودت زحمتش را بکش (راستی مگر دزدها هم کتاب میخوانند یا فیلم می بینند؟)
اما می رسیم به اصل مطلب؛ 30 تا دیویدی موزیک ویدئو و اجراهای زنده موسیقی تو کیف هست که یه عمر میتونی باهاشون زندگی کنی. اول از همه برو سراغ اون یکی که روش نوشته "Queen" Live in WEMBLEY می دونی این به نظرم بزرگترین، با شکوهترین و پرهیجانترین کنسرت موسیقی تاریخه ... مطمئنم هیچکی اونجا نمیفهمه داره چیکار میکنه حتی خود فردی مرکوریِ خدا بیامورز. با اون ژست میکروفون گرفتنهاش. (راستی دقت کردی اونها حتی تو کلیپهاشون هم دستشون میکروفون دارند!)
توی یک شب به یاد ماندنی- که واقعا خوش به حال آنها که آنجا بودند- کوئین ها برنامه را اینطورتمام می کنند.... دیگه شب داره به صبح میرسه و زیر نم نم بارون فردی می ره پشت پیانو و . . .
I've paid my dues / Time after time /I've done my sentence / But committed no crime /And bad mistakes / I've made a few / I've had my share of sand kicked in my face / But I've come through
We are the champions - my friends
حالا میتونی بری سراغ دیویدی پشت صحنه این کنسرت که اونم یه شاهکار دیگه است. مخصوصا یه بخش هست که تکههای حذف شده کنسرت رو نمایش میدهد، واقعا عجیب و جالبه ...
اما بعدی؛ روی هشتتا از دیویدیها نوشته Live8، راجع به این یکی حتما قبلا یه چیزهایی شنیدی اما شنیدن کی بود مانند دیدن! ... مستقیم برو سراغ دیویدی شماره 3A ؛
زود باش Play کن ...
آره تعجب کردی ؟ نه خودشه دیوید بکهامه داره خواننده بعدی رو معرفی میکنه: ... و حالا یکی از بهترین دوستانم رابی ویلیامز.
میبینی میکروفونو عین فردی مرکوری دستش گرفته ... اِ ... داره We Will Rock You میخونه؟! ببین چه کرد با مردم! همهاش ازتماشاگرا می پرسه: حواستون به من هست! یعنی نمیدونه اونجا چه خبره؟!!!
من عاشق آهنگ Feel اش هستم. اونم میخونه ... که البته بیشترشو جمعیت میخونن. خوب حالا که انرژی گرفتی ... دیویدی3B رو بذار ... از توی لیست خوانندهها Pink Floyd رو انتخاب کن.
فکر شو بکن، ساعت 2:30 نصف شب 200 هزار نفر اونجا و میلیونها بیننده تلویزیونی بیدار نشستهاند تا دوباره گروه از هم پاشیده شده پینک فلوید رو کنار هم ببینند ... میبینی نصف شبی توی لندن هم به افتخارشون دارن آتش بازی میکنن. واقعا چه شب بزرگیه ...
آهنگ اولشون که تمام میشه، راجر واترز (همون که شلوار لی و پیراهن آبی داره و همهجای ترانهها رو حتی اونجاهایی که قسمت خوندن خودش نیست رو هم زیر لب می خونه) میگه: توی این شب ... حالا که ما دوباره کنار هم جمع شدیم جای «سید» خالیه ..... وبعد انگشتهای قدرتمند دیوید گیلمور روی گیتارش میرقصه و Wish You Were Here.
... آره تو هم فهمیدی ... اصرار کارگردان و فیلمبردارها برای قابهای بسته که صورت اعضای گروه میگیرن بیدلیل نیست ... همه متوجه چشمهای خیسشون شدن. .... و آخر سر هم راجر همه رو جمع میکنه و ... (بد نیست آخر دیویدی یک نگاهی به پشت صحنهاش هم بندازی مخصوصا اونجا که گروه دارند سرِ نحوه پایانبندی همین آهنگ با هم بحث میکنن ... راستش نمی دونم چرا همهاش میترسیدم الان دعواشون بشه! )
دیگه بقیهاش با خودت. همه مدله هست: از کنسرتهای پاواروتی و دوستان که عاشقشم تا شوهای تلویزیونی الویس. یه برایان آدامز معرکه ... یه جو ستریانی خدا .... یه کنسرت کلاپتون بی نظیر ... لعنتی ، چرا همه رو با هم گذاشتم توی کیف ...
اما دزد عزیز؛ نمیدونم در چه شرایطی هستی. شاید از سر احتیاج این کار را کردی که باز هم نباید میکردی (یاد دیالوگ پل نیومن در فیلم «لوک خوشدست» افتادم . در جواب دوستش که گفته بود: من مامورم و معذور اما باید خبر مرگ مادرت را میدادم، گفت: درسته ماموری و معذور اما بازم کارت درست نبود!) حالا واقعا بهتر نبود به جای خالی کردن صندوق ماشین ما میآمدی داخل استادیوم تو هم فریادی میزدی شاید دروازهبان حریف هول میشد یا یکی از موقعیتهای نیکبخت میرفت تو دروازه یا این نصرتی لعنتی یککم بیشتر میدوید. گل دوم را هم میزدیم و دیگر اینقدر نگران روزهای آینده نمیشدیم ... بعدش هم با هم میرفتیم و تا آخر شباش مهمان من بودی.
واقعا بهتر نبود ...
پی نوشت (بعد از بازی فوقالعاده پرسپولیس مقابل صبا): در روزی که همه چیز عالی بود، از تماشاگرانی که ورزشگاه را پر کردند، بازیکنانی که بهترین بازیشان را کردند، (حتی نیکبختی که در دقیقه 60 با لبخند وارد زمین شد و تیم را متحول کرد و نصرتی که فکر نمیکردم بلد باشد اینقدر خوب بازی کند) تا هوای مطبوع بهاری که هر وقت پرسپولیس گل میزد چند قطره باران همراه با اشکهای خوشحالی صورت مان را خیس میکرد، جایتان واقعا خالی بود ... البته نمیدانم شاید شما هم آنجا بودید.
شما هم بنويسيد (12)...