دوشنبه 1 آذر 1389 - 12:35



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 

RSS مهدي عزيزي



يکشنبه 29 ارديبهشت 1387 - 13:3

همه تیتر‌های قهرمانی

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (10)...

«زندگي پس از مرگ» یا «امروز هیچکس به اندازه ما خوشحال نیست» یا «... و خدا هم پرسپولیس را دوست دارد» یا «با یک معجزه همه چیز تکمیل شد» یا «قهرمانی این طور بیشتر می چسبه» یا «قلب شیر» یا «تنها افرادی مثل قطبی می‌توانند با خدا لابی کنند» یا «95:47» یا «چیزی بیشتر از یک قهرمانی» یا «خدا را شکر که اشک‌های قطبی را ندیدیم» یا «قهرمانی اخلاق و هوش بالا در مقابل لمپنیسم، کارشکنی، سیاست زدگی، دروغگویی و بی‌شرفی» یا «آقای شیث، مامانی، علی دایی، مجید جلالی [...] » یا «پرش بلند قطبی از روی بی‌فرهنگی‌های فوتبال ایران» یا «خدای که با لیاس قرمز کنار ما داخل استادیوم بازی را تماشا می‌کرد» ... یا «این روز نوشت تا همیشه تیتر دارد و به متن احتیاج ندارد .... بقیه تیترها با شما»...

 ...    We Are The Champion    ...

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -


(30/2/87)؛  این هم یادداشت رفیق همراه و همدل من، حامد احمدی درباره افشین قطبی که امروز در روزنامه دنیای فوتبال منتشر شد:

طول ِ عمر ِ موج

عصر ِ شنبه ، وقتی در خیابان‌های تهران یک آن صدای شعارها و رقص پرچم‌ها متوقف نمی‌شد ، یک سوال مکرر ذهن را مشغول و اذیت می‌کرد. که « چقدر ؟ » زمان ِ این خوشی و پرواز و روی زمین نبودن ، چقدر است؟ کی تمام می‌شود و وقتی تمام شد ، آن‌وقت خوشی جدیدی انتظارمان را می‌کشد یا نه؟

در یکی از سکانس‌های فیلم «بچه‌های خیابان»(ساخته‌ی نانی لوی) بچه‌های پاپتی ایتالیایی که خرده فروش کوکائین هستند را دستگیر کرده‌اند و انداخته‌اند توی ماشین‌های زندان که ناگهان تماشاگران تیم ناپل سرخوش از برد تیم‌شان می‌ریزند توی خیابان و یک بند نام ِ تیم‌شان و مارادونا- که آن‌وقت‌ها ستاره‌ی تیم‌شان بود-را فریاد می‌کشند. بچه‌هایی که توی ماشین زندان گرفتار هستند ، از لای نرده‌ها بیرون را تماشا می‌کنند و طرح ِ محوی از جمعیت را ؛ اما صدای بلند فریادها را کامل می‌شنوند.

سرنوشت شاید این بود که همه‌ چیز طوری رقم بخورد که کار بکشد به روز آخر . به دقیقه‌ی آخر. به جایی که جان همه به لب‌شان رسیده بود. شش امتیازی که کم شد ، مساوی با برق شیراز ، ضربه‌ی خلیلی که به تیر دروازه سپاهان خورد ، پنالتی‌ای که داور نگرفت ؛ همه اتفاقاتی بودند که کار را رساندند به دقیقه‌ی 96. عین داستان صعود عجیب و غریب و باور نکردنی تیم ملی به جام جهانی 98. جایی که همه‌ی فرصت‌های خوب و آن همه‌ دروازه‌ی باز و گل و گشاد را از دست داده بودیم و آخر سر رسیده بودیم به یک روزن کوچک که رد شدن ازش ناممکن به نظر می‌رسید. و درست جایی که به نظر می‌رسید نفس و انرژی‌ای نمانده ، ضربه‌ی نهایی زده شد و همه‌ی چیزهای صفر شده ، رسید به صد ، به نقطه‌ی جوش ، به لحظه‌ی انفجار.

اگرچه هنوز خوش ِ عصر شنبه و پیروزی افشین قطبی هستیم ، اما داریم آرام یا تند لحظه‌های پس از انفجار را طی می‌کنیم. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بعد از جام جهانی، موجی که آن تیم درست کرده بود تا سال‌ها گرم‌مان کرد. بازی با آمریکا ، حضور بازیکنان در لیگ‌های اروپایی، آمدن بلاژویچ بزرگ به ایران ؛ همه و همه برکات برد تاریخی روز هشتم آذر 1376 بود. برکاتی که کم و بیش استفاده‌اش را بردیم و قدرش را ندانستیم و به دست خودمان و با یاری امثال برانکو و قلعه نوعی حرام‌ش کردیم تا امروز که انقدر نسبت به تیم ملی کشورمان سرد و بی‌تفاوت هستیم.

چقدر؟ بلندی موجی که افشین قطبی به وجود آورده ، چقدر است؟ کی فروکش می‌کند؟ کجا زمین می‌خورد؟ افشین که احتمالا به زودی از ایران خواهد رفت ، اما اثرات حضورش زیر ِ دست و پای بی حواس ما و آدم‌های بی ملاحظه‌ و نابلد بعدی که جای امپراطور می‌آیند، چقدر دوام خواهد آورد؟

افشین قطبی تمام مدت حضورش در پرسپولیس و در ایران جنگید. با فضای آلوده و کثیفی که همکاران هم به رحم نمی‌کنند. که دکتر ِ جمع‌شان افشین قطبی را به طعنه مربی زنان خطاب می‌کند و دیگر تکلیف بازیکنان متوسط و زیر خط فرهنگی مثل شیث رضایی و مامانی معلوم و مشخص است. قطبی همه‌ی این‌ها را از سر گذارند و برنده شد. یک تنه بر ضعف شخصیتی بازیکنان‌ش ، بر فرومایگی همکارانش، بر پشت پاهای دستیاران‌ش غلبه کرد و رسید به جایی که همراه با 120 هزار جمعیت حاضر و میلیون‌ها نفر ِ غایب ، جام را بالا ببرد.

تیم ناپل امروز کجای فوتبال ایتالیا است؟ دسته‌ی یک یا دسته‌ی دو؟ چقدر دیگر هواداران‌ش به خیابان می‌ریزند و فریادشان آن‌قدر بلند است که از دیواره‌های فلزی ماشین‌های زندان هم عبور کند؟ اثرات و برکات حضور مارادونای بزرگ تا چند سال ناپل را سر پا نگه داشت؟ پرسپولیس در روزهای بدون امپراطور چه حالی خواهد داشت؟ چقدر دوام می‌آورد؟ شاید گفته شود مقایسه ناپل و پرسپولیس اشتباه است. که پرسپولیس قایم به فرد نیست و باشگاه بزرگی‌ست که همیشه در صدر فوتبال ایران بوده. اما به یاد بیاوریم که قطبی چه تیمی را تحویل گرفت و به آن شخصیت و پرستیژ داد. پرسپولیسی که باخت برایش عادی بود و تماشاگران‌ش به بی حسی مطلق رسیده بود. افشین قطبی بود که باز ما را حساس کرد ، که با تیم‌مان بغض کنیم ، اشک بریزیم، خوش‌حال بشویم، به هوا بپریم ، به خیابان بریزیم و شهر را روی سرمان بگذاریم و با آخرین توان صدای‌مان فریاد بزنیم.

به عکس نگاه کنید. به محسن خلیلی- پیکان ِ خط حمله‌ی افشین قطبی- که دارد کبوتر ِ سرخ را پرواز می‌دهد. این پرنده تا کجا خواهد پرید؟ چقدر پرواز خواهد کرد؟ چقدر حواسمان جمع‌ش خواهد بود و چقدر ازش مواظبت می‌کنیم؟ می‌دانید که. در سرزمینی زندگی می‌کنیم که آدم‌ها اهل مسابقه‌ی پرواز و پریدن نیستند. ترجیح‌شان انداختن سنگ و پائین کشیدن ِ بلندپروازهاست.

چقدر؟ هان؟‌ چقدر؟ خدا خودش به خیر بگذراند فردا را.


شما هم بنويسيد (10)...



دوشنبه 23 ارديبهشت 1387 - 9:47

« نامه به یک دزد » یا « آیا دزد‌ها هم کتاب می‌خوانند و فیلم می بینند؟»

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (12)...

دزد عزیز؛ سلام
امیدوارم بعد از خوندن این نامه کمی از این کار بدی که کردی پشیمون بشی و کیف منو پس بیاری بدی ...خدا را چه دیدی شاید دوست‌های خوبی هم شدیم.
دزد عزیز؛ اول باید بگم واقعا شرمنده‌ام که پول زیادی در کیف نبود و تمام زحمت‌های تو بر باد رفت ... جز یک مشت کاغذ و یک کتاب (که آن هم صفحات‌اش جا‌به‌جا‌ست) و چند تا دی‌وی‌دی چیز به در بخور دیگری در آن کیف لعنتی نیست. تازه فکر کنم بعد از دیدن قبض تاریخ گذشته و پرداخت نشده موبایلم دلت هم برایم سوخته ... (اگه زحمت بکشی پرداخت کنی هم که دیگه خیلی حال دادی).
دفترچه حساب پس انداز‌ها را هم که دیدی ... امروز صبح رفتم حساب‌ها را مسدود کردم، گفتم که زحمت رفتن به بانک را نکشی. اما دزد عزیز حالا که چیز دندان‌گیری دستت را نگرفته باید بگویم برخی از محتویات آن کیف برای من خیلی ارزشمند هستند ... خیلی زیاد ...

کاغذ‌هایی که احتمالا دیدی، متن ترجمه 50 صفحه از کتابی است که مشغول ترجمه‌اش هستم (باور کن دیگه حس دوباره ترجمه کردن ندارم) ... می‌دونی، .. . واقعا سه هفته‌است تمام وقت روش کار کردم. لطفا فقط همین را بگردان!

اما خبر نداری که چند حال اساسی هم به تو داده‌ام. اول اینکه دی‌وی‌دی‌های «بیل را بکش 1 و 2» را حتما ببین. زیر‌نویس فارسی هم داره ... جزو ده فیلم برتر عمرم است (جدی می‌گم به خدا) تازه می‌تونی توی بخش ویژه‌های‌اش مراسم افتتاحیه فیلم رو هم ببینی که من عاشقشم. اون‌‌جا که رابرت رودریگوئز و گروه‌اش چندتا از آهنگ‌های فیلم رو زنده اجرا می‌کنن. حواست به تارانتینو و رقص جالبش هم باشه ... تارانتینو کیه؟ ... ای بابا! عکس به این بزرگی زده‌ام بالای صفحه همون که اسلحه رو گذاشته رو مغزش. در ضمن حواست باشه سکانس عروسی اما ترومن تو کلیسا، اولِ فیلم دوم ... آفرین ... آره، همون که سیاه و سفیده اون به نظرم بهترین سکانس فیلمه ... خوبه ! پس معلوم شد یه نگاهی به فیلم انداختی ...

بعد فیلم برو سراغ کتابه؛ «سینمای کوئینتین تارانتینو» ، هنوز خودم نخوندمش ... یعنی می‌خواستم بخونم ولی چون صفحاتش جا‌به‌جا بود باید می‌بردم عوض می کردم ... حالا دیگه خودت زحمتش را بکش (راستی مگر دزد‌ها هم کتاب می‌خوانند یا فیلم می بینند؟)

اما می رسیم به اصل مطلب؛ 30 تا دی‌وی‌دی موزیک ویدئو و اجرا‌های زنده موسیقی تو کیف هست که یه عمر می‌تونی باهاشون زندگی کنی. اول از همه برو سراغ اون یکی که روش نوشته "Queen" Live in WEMBLEY  می دونی این به نظرم بزرگترین، با شکوه‌ترین و پر‌هیجان‌ترین کنسرت موسیقی تاریخه ... مطمئنم هیچ‌کی اونجا نمی‌‌فهمه داره چی‌کار می‌کنه حتی خود فردی مرکوریِ خدا بیامورز. با اون ژست میکروفون گرفتن‌هاش. (راستی دقت کردی اون‌ها حتی تو کلیپ‌هاشون هم دست‌شون میکروفون دارند!)
توی یک شب به یاد ماندنی- که واقعا خوش به حال آنها که آنجا بودند-  کوئین ها برنامه را این‌طورتمام می کنند.... دیگه شب داره به صبح می‌رسه و زیر نم نم بارون فردی می ره پشت پیانو و . . .
I've paid my dues / Time after time /I've done my sentence / But committed no crime /And bad mistakes / I've made a few / I've had my share of sand kicked in my face / But I've come through
We are the champions - my friends
حالا می‌تونی بری سراغ دی‌وی‌دی پشت صحنه این کنسرت که اونم یه شاهکار دیگه‌ است. مخصوصا یه بخش هست که تکه‌های حذف شده کنسرت رو نمایش می‌دهد، واقعا عجیب و جالبه ...

 

اما بعدی؛ روی هشت‌تا از دی‌وی‌دی‌ها نوشته Live8، راجع به این یکی حتما قبلا یه چیزهایی شنیدی اما شنیدن کی بود مانند دیدن! ... مستقیم برو سراغ دی‌وی‌دی شماره 3A ؛
زود باش Play کن ...
آره تعجب کردی ؟ نه خودشه دیوید بکهامه داره خواننده بعدی رو معرفی می‌کنه: ... و حالا یکی از بهترین دوستانم رابی ویلیامز.
می‌بینی میکروفونو عین فردی مرکوری دستش گرفته ... اِ ... داره We Will Rock You می‌خونه؟! ببین چه کرد با مردم! همه‌اش ازتماشاگرا می پرسه: حواستون به من هست! یعنی نمی‌دونه اون‌جا چه خبره؟!!!
من عاشق آهنگ Feel اش هستم. اونم می‌خونه ... که البته بیشترشو جمعیت می‌خونن. خوب حالا که انرژی گرفتی ... دی‌وی‌دی3B رو بذار ... از توی لیست خواننده‌ها Pink Floyd رو انتخاب کن.
فکر شو بکن، ساعت 2:30 نصف شب 200 هزار نفر اون‌جا و میلیون‌ها بیننده تلویزیونی بیدار نشسته‌اند تا دوباره گروه از هم پاشیده شده پینک فلوید رو کنار هم ببینند ... می‌بینی نصف شبی توی لندن هم به افتخارشون دارن آتش بازی می‌کنن. واقعا چه شب بزرگیه ...
آهنگ اولشون که تمام می‌شه، راجر واترز (همون که شلوار لی و پیراهن آبی داره و همه‌جای ترانه‌ها رو حتی اون‌جاهایی که قسمت خوندن خودش نیست رو هم زیر لب می خونه) می‌گه: توی این شب ... حالا که ما دوباره کنار هم جمع شدیم جای «سید» خالیه ..... وبعد  انگشت‌های قدرتمند دیوید گیلمور روی گیتارش می‌رقصه‌ و Wish You Were Here.
... آره تو هم فهمیدی ... اصرار کارگردان و فیلمبردار‌ها برای قاب‌های بسته که صورت اعضای گروه می‌گیرن بی‌دلیل نیست ... همه متوجه چشم‌های خیس‌شون شدن. .... و آخر سر هم راجر همه رو جمع می‌کنه و ... (بد نیست آخر دی‌وی‌دی یک نگاهی به پشت صحنه‌اش هم بندازی مخصوصا اون‌جا که گروه دارند سرِ نحوه پایان‌بندی همین آهنگ با هم بحث می‌کنن ... راستش نمی دونم چرا همه‌اش می‌ترسیدم الان دعواشون بشه! )

  

دیگه بقیه‌اش با خودت. همه مدله هست: از کنسرت‌های پاواروتی و دوستان که عاشقشم تا شو‌های تلویزیونی الویس. یه برایان آدامز معرکه ... یه جو ستریانی خدا .... یه کنسرت کلاپتون بی نظیر ... لعنتی ، چرا همه رو با هم گذاشتم توی کیف ...

اما دزد عزیز؛ نمی‌دونم در چه شرایطی هستی. شاید از سر احتیاج این کار را کردی که باز هم نباید می‌کردی (یاد دیالوگ پل نیومن در فیلم «لوک خوش‌دست» افتادم . در جواب دوستش که گفته بود: من مامورم و معذور اما باید خبر مرگ مادرت را می‌دادم، گفت: درسته ماموری و معذور اما بازم کارت درست نبود!) حالا واقعا بهتر نبود به جای خالی کردن صندوق ماشین ما می‌آمدی داخل استادیوم تو هم فریادی می‌زدی شاید دروازه‌بان حریف هول می‌شد یا یکی از موقعیت‌های نیکبخت می‌رفت تو دروازه یا این نصرتی لعنتی یک‌کم بیشتر می‌دوید. گل دوم را هم می‌زدیم و دیگر این‌قدر نگران روزهای آینده نمی‌شدیم ... بعدش هم با هم می‌رفتیم و تا آخر شب‌اش مهمان من بودی.

واقعا بهتر نبود ...

پی نوشت (بعد از بازی فوق‌‌العاده پرسپولیس مقابل صبا): در روزی که همه چیز عالی بود، از تماشاگرانی که ورزشگاه را پر کردند، بازیکنانی که بهترین بازی‌شان را کردند، (حتی نیکبختی که در دقیقه 60 با لبخند وارد زمین شد و تیم را متحول کرد و نصرتی که فکر نمی‌کردم بلد باشد این‌قدر خوب بازی کند)  تا هوای مطبوع بهاری که هر وقت پرسپولیس گل می‌زد چند قطره باران همراه با اشک‌های خوشحالی صورت مان را خیس می‌کرد، جا‌‌ی‌تان واقعا خالی بود ... البته نمی‌دانم شاید شما هم آنجا بودید.


شما هم بنويسيد (12)...



چهارشنبه 18 ارديبهشت 1387 - 10:14

الویس موجود خطرناکی است

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (2)...


الویس: آیا شما کسی را می‌شناسید که به یک خواننده نیاز داشته باشد؟
ماریان (منشی سام فیلیپس مدیر استودیو): شما چه نوع خواننده‌ای هستید؟
الویس: من همه چیز می‌خوانم.
ماریان: سبک خواندن شما بیشتر شبیه کیست؟
الویس: من شبیه به هیچکس نمی‌خوانم. 

* * *  

در عکس روبه رو طرفداران الویس را می بینید که در سرما ایستاده‌اند و سرهاشان را به شیشه چسبانده‌اند بلکه بتوانند نگاه کوتاهی به هنرمند محبوب‌شان که تازه از سربازی برگشته بیندازند. خیلی از طرفداران الویس ادعا می‌کنند که او هنوز زنده‌است و خودش را به مردن زده تا از شر آنها خلاص شود!
وقتی صحبت از الویس می شود شاید اولین چیزی که به ذهن می‌رسد شیوه اجراهایش و آن حرکات پرشور و رقص‌های جالبش است که اگر آن موقع خیلی نو و خاص بود،  حالا دیگر تبدیل به عنصرهای اصلی اجراهای راک اند رول شده. راک اند رولی که الویس خودش مبدا آن است.
در فرهنگ‌های مبادی آداب خاص گذشته آدمی مثل الویس، موجود خطرناکی بود. خیلی هم خطرناک! ... حتما شندیده‌اید که وقتی الویس برای بار اول در یک شوی تلویزیونی با میلیون‌ها بیننده ظاهر شد و شروع کرد به تکان دادن شانه‌ها و آن حرکات عجیب پاها و آن رقص منحصر به فردش کرد، همه‌ی پدر و مادرها تن‌شان از ترس شروع به لرزیدن کرد. تا جایی که در چندین برنامه بعدی فیلمبردارها قاب‌هایشان از این ستاره راک را طوری تنظیم می‌کردند که او را فقط از کمر به بالا نشان دهند.

* * *  

audio file Love me tender  به نظر من یکی از بهترین آهنگ الویس است. با یک هارمونی ساده و آرام که خیلی دوست داشتنی است...  گفتم لذت چندباره شنیدنش را هم با شما قسمت کنم ...


پی نوشت: پیشنهاد دو کتاب از نمایشگاه: کتاب «سینمای کوئینتین تارانتینو» / انتشارات چشمه و کتاب «خالق راک اند رول که بود؟ » الویس پریسلی / مترجم :شهناز بنو نام ، که بهانه نوشتن این روزنوشت هم شد. البته این دومی خیلی هم جدید نیست.


شما هم بنويسيد (2)...

|< <  1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 > >|


  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 2.52373814583 seconds.